دوباره ازت میپرسم

اماده ای تا زندگیتو فدا کنی؟

 

ازت سوال پرسیدم

فکر کنم قبلا جواب مثبتم رو اعلام کردم اعلیحضرت

فوق العاده ست
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم

مشاور

 

بله اعلی حضرت

همونطوری که انتظار داشتم مرد فوق العاده ای رو انتخاب کردی

همه مردهای تحصیل کرده باید همینطور قابل ستایش باشند

دانشمند پارک

 

بله اعلی حضرت

من ادمهای زیادی رو دیدم اما مردانی مثل شما کمیاب هستند

لطف شما بی نهایته

 

به هر حال اعتماد بیش از حد یه وقتایی کار دست ادم میده

سرپیچی امروزتون رو میبخشم چون از بی باکیتون خوشم اومد

مردان جوانمرد همیشه بهترین خدمت رو میکنن درسته مشاور؟

اعلیحضرت بسیار لطف دارند
من مطمئنم که مشاور پارک

نگران این کشور بودن که اینکارو کردن

ممکنه درست باشه ولی این گستاخی غیر قابل تحمله

کافیه . کافیه

 

دانشمند پارک

 

بله اعلیحضرت

 

من پادشاه این امپراطوری هستم

من از یک خرابه این امپراطوری رو ساختم

با مردم زندگی کردم و میانشون اشک ریختم

و خندیدم و تا امروز از تجمل گرایی و اسراف دوری کردم

به خوبی اطلاع دارم اعلیحضرت

 

ولی تغییراتی هست که باید انجام بشه

وقتی خونوادت بزرگ میشن تو باید یک خونه بزرگتر براشون بسازی

چیزی که منو اذیت میکنه اینه که افراد من نمیتونن اینو درک کنن

 

به امپراطوری تانگ فکر کن

 

چیزی که شکست ناپذیر به نظر میومد به یکباره نابود شد

و یک قبیله چادرنشین به رهبری یلو ابائوچی سعی داره

 

کل اون منطقه رو قورت بده در حالیکه ما فقط

در گوشه قاره نشستیم و نمیتونیم نقطه دورتر رو ببینیم.

مشاور

بله اعلیحضرت

 

من متزلزل نمیشم و حاضرم همه سرزنشها رو به جون بخرم و پیش برم

این چیزیه که اینده این پادشاهی رو تضمین میکنه

 

بذار یک بار دیگه افرادم اینو بدونن.

 

جوابت چی شد؟

 

...بله اعلی حضرت

 

استاد پارک داره اموزش به شاهزاده های

دوقلوی منو شروع میکنه.

 

اونها خیلی بچه ان اما من براشون

 

برنامه هایی دارم

 

هرچی جوانتر یادگیری هم بهتر

 

اگه یه جوونه خم بشه نمیتونه تبدیل به یک درخت تنومند بشه

قصر شرقی رو برای تربیت شاهزاده ها اماده کن تا

مثل راهب ها تربیت بشن

 

ولی اونها فقط یک سالشونه

عادتهای خوب سخته

راهب ها قبل از طلوع افتاب از خواب بیدار میشن و کار میکنن

پسرای من هم همون موقع از خواب بیدار میشن و از برنج خالی تغذیه میکنن

فرنی برای روشن کردن ذهن میخورن و برای اینکه ایین بودا رو یاد بگیرن

 

درس دینی میخونن

 

بقیه روز هم براشون کتابهای

 

اموزشی خونده میشه.

 

هیچ گوشتی نباید داخل رژیم غذاییشون باشه و

نباید به هیچ موسیقی یا رقصی گوش بدن.

 

در ضمن باید از هر شهوت و هوسی دور باشن

 

خنده زنان یا مردان مست . فهمیدین؟

 

بله اعلی حضرت.

 

اعلیحضرت یک بار دیگه منو تحت تاثیر قرار دادین.

خردمندی شما باعث تحقق ارزوهای شما میشه.

 

مسئله بزرگ کردن بچه ها هم حل شد.

باید بریم به استقبال شکوهمندانه ژنرال وانگ

 

بله اعلیحضرت همه چیز اماده ست.

خیلی برای برگشتنش هیجان دارم.

 

ژنرال وانگ یک روزی برای من بکجه و شیلا رو میاره.

 

به ملکه اطلاع بدین که برای رفتن اماده بشه

 

به خدمتکاراشون اطلاع دادن.

 

باور نکردنیه...

اموزش عالی برای بچه های شیرخوار؟

اخه اونا چطوری یاد میگیرن؟

 

چطوری میخوان از شاهزاده های من مراقبت کنن؟

دوتا پرستار ازشون مراقبت میکنن و یک دانشمند به نام

پارک یو هم وظیفه اموزششون رو به عهده داره

 

اسم دانشمند پارک رو شنیدم ولی اخه اون

چی میتونه به شیرخواره هایی یاد بده که هنوز نمیتونن حرف بزنن؟

 

واقعا غم انگیزه

 

تازه این اولشه

 

من از اینده میترسم

باید اماده بشید ملکه

اعلیحضرت میخوان برای بازگشت ژنرال وانگ ایشون رو

همراهی کنید.

 

گفتین اعلی حضرت هم میان؟

بله ارباب اعلی حضرت هم تشریف میارن

چرا تو راه مونده؟ ژنرال وانگ داره از یک سفر پیروزمندانه برمیگرده

از جنگی که برای همیشه نام امپراطوری رو در تاریخ زنده نگه میداره.

اونوقت ما باید قبل از رسیدن اعلی حضرت برسیم.

بله پدر باید الان بریم.

 

در ضمن

بله پدر

گان با عروس جدید میاد؟

فکر میکنم. چون اونا تحت دستور امپراطوری ازدواج کردن.

 

نمیدونم چیکار کنم.

پس قول ازدواجی که به دختر جناب یو داده چی میشه؟

این ازدواج تصمیم اعلیحضرت بود

شابد بتونه برامون حلش کنه

چطوری؟ چطوری میتونه این گره کور رو باز کنه؟

واقعا نا امید شدم

 

پاشین بریم

 

باید قبل رسیدن امپراطور برسیم.

بله سرورم. باید به موقع برسیم.

حتما همه هستند باید عجله کنیم

 

شوهر
شوهر

 

بویونگ ناپدید شده

 

منظورت چیه؟

برامون یه نامه نوشته و از صبح ناپدید شده

چی؟

 

ببین اقا. اینو تو اتاقش پیدا کردن

نگران نباش حتما یک سفر کوتاهه

نه اشتباه میکنی. این نامه رو بخون.

 

با ناراحتی خونه رو ترک کرده و گفته

و گفته دنبالش نگردیم.
حالا چیکار کنیم اقا؟

 

امکان نداره خانوم

خدمتکار؟

 

کجا بودی که نفهمیدی خانوم رفتن؟

وقتی که من از خواب بیدار شدم ایشون رفته بودن

 

چیکار کنیم اقا؟
چیکار کنیم؟

اروم باش.
مباشر

بله ارباب

 

مواظب باش جای درز نکنه و پیداش کن

 

همه رو بفرست تا پیداش کنن

بله ارباب

جناب رو تا سونگ اک اسکورت کنین من همینجا میمونم.

 

پدر لطفا منو ببخشید.

من ژنرال وانگ رو از ته دل دوست داشتم

 

حالا چیکار کنم؟

خواهش میکنم منو ببخشید...

 

اعلیحضرت . من وانگ گان هستم و با موفقیت گئوم سونگ رو فتح کردم.

ژنرال وانگ شما نام منو در این پادشاهی جاودانه کردید.

من شما رو از طرف مردم و خدایان برای بازگشت

پیروزمندانه ستایش میکنم

لطف شما بی پایانه

 

پیروزی شما به دنیا نشون داد که خدا با منه

امروز در تاریخ ثبت میشه و به عنوان

یک روز پر افتخار در یادها میمونه.

 

بلند شید ژنرال وانگ

 

نام تمام سربازان و جنگجویان این جنگ رو

 

با غرور و افتخار ثبت میشه

لطفتون بی اندازه ست

 

این دختر جناب داریون هستند؟

بله اعلیحضرت.

 

من برای مردم گئوم سونگ جوایز مناسبی در نظر گرفتم.

 

شما با برادر من ازدواج کردید بنابراین جزو خانواده من حساب میشید.

 

از لطف شما بسیار ممنون و مفتخرم اعلی حضرت.

 

تنهایی اون میشه باعث ناراحتی و نگرانی من بوده

 

اما الان به جای یک زن دو تا زن داره

این از لطف شماست

 

وزیر دارایی

بله اعلی حضرت

به سرعت مراسم ازدواج رو برگذار کن و مطمئن شو که همه چی به خوبی برگذار شه

 

بله اعلیحضرت.

 

عروس کجاست وقتی که داماد از جنگ برگشته؟

 

واقعا متاسفم ایشون سرماخوردگی دارن.

سرماخوردگی؟
حیف شد

 

ژنرال اجازه بدید بهتون تبریک بگم

 

ملکه بسیار لطف دارن

 

همسرت هم بسیار باهوش و زیباست.

ممنونم اعلی حضرت.

باید این روز بزرگ رو جشن بگیریم.

بیاید بریم به قصر . یک مراسم بزرگ در انتظارتونه.

 

اعلیحضرت دارن به قصر برمیگردن اسکورت های سطلنتی رو اماده کنید.

اسکورت

 

پدر و مادر...

 

من دارم به زندگیم پایان میدم

 

دیگه دلخور نیستم.
چه ژنرال وانگ چه هر کس دیگه ای

 

نمیتونه سرنوشت شوم منو عوض کنه.

لطفا منو ببخشید.

 

دست نگه دار

 

چرا میخوای زندگی ای که خداوند بهت

هدیه کرده رو از خودت بگیری؟

فکر کردی با اینکار میتونی سرنوشتتو

 

تنبیه کنی؟

 

چقد احمقی

زندگی گذشته ان زندگی امروزت رو ساخته و زندگی امروزت

زندگی ایندتو میسازه

 

سوک چونگ...یکی از راهب های خوب و شاگرد جین پیو

در مدرسه بوپ سانگ بودا

 

در کاسی تی گاربا

سوک چونگ به وانگ گان فرمان داد که

 

جین پیو رو بهش بده

 

مثل اینکه سرنوشت تو این نیست که بمیری برای همین بودا

این راهب پیر رو برات فرستاده.

 

بیا. بودا داره صدات میزنه

 

چه روز لذت بخشیه.

از وقتی این پادشاهی رو ساختم اینقد احساس لذت نداشتم

 

حکومت شما از بکجه پی ریزی شده

باور نکردنیه.

شجاعت زنرال وانگ تحسین برانگیزه

 

و تا حالا تو زندگیم اینقد خوشحال نبودم

اون بلاخره زن گرفت

 

برادر گان

 

بله اعلی حضرت

 

من نتونستم در جشن عروسیت در ناجو شرکت کنم ولی

 

باید برنامه عروسیت رو با دختر جناب یو بریزم.

 

لطف شما بی پایانه

 

حالا که برگشتی باید

 

برنامه جا به جایی پایتخت رو به سرعت انجام بدیم.

باید پیشرفتمون رو گسترش بدیم.

ما باید پیشرفت کنیم

 

زمانی که شما در ناجو بودید من یک بار دیگه به چول وون رفتم.

چول وون جای بسیار منسبی برای تاسیس

امپراطوری بزرگ ماست.

 

مردم چونگ جو کار رو شروع کردن

داریم دیوارهای شهر رو میسازم.

این پروژه بی سابقه ست.

 

گفتین مردم چونگ جو استخدام شدن؟

 

بله اونها وفاداری بی سابقه ای دارن

 

وقتی چول وون رو ببینید این عظمت رو با چشم های خودتون میبینید.

 

اینجا جاییه که ما شروع میکنیم.

 

امپراطوری عظیم اینجا رشد میکنه.

 

همگی گوش کنید.

 

من میخوام به سرعت ملتمون رو قدرتمند کنم.

وظیفه اولیه مون یک انقلاب بزرگه

 

اگر هر کدوم از شما هنوز در گذشته سیر میکنید.

 

غیر قابل پذیرشه.

دیدگاهتون باید به امپراطوری رشد پیدا کنه.

 

باید طر فکرتون رو عوض کنید.

 

و به دستورات من عمل کنید.

من به روشنی میدونم که شما رو به بهشت هدایت میکنم.

 

بی اعتمادی اختلاف رو به وجود میاره و اختلاف باعث مرگ میشه.

 

این یک شروع تازه ست.

 

بیاید باهم به بهشت بریم منظورم واضحه؟

 

بله اعلی حضرت.

 

یک سخنرانی دیگه هم هست.

یک سری تغییرات هم برای وظایف و موقعیتهاتون دارم

 

این پادشاهی داره یک فرم جدید پیدا میکنه.

که شامل بازسازی ساختار و نقش ها هم میشه.

 

وظیفه گونگ یی اینه که...

دولت خودش رو برنامه ریزی و سازماندهی نکنه

و یک وزارت شکست ناپذیر بسازه

 

ولی این نتیجه قدرت گونگ یی

و دیکتاتوری و ضعیف نبودن دستوراتشه.

 

به علاوه. اعلی حضرت مقام های مخصوصی رو اعطا کردن به

 

کسانی که در مقابل حمله ناجو مقاومت و خدمت کردند.

جناب وانگ پینوگ دال به مقام دبیر شورای عالی رسیدند.

 

باعث افتخار منه.

وانگ شیک ریوم مشاور مخصوص

 

دبیر شورای عالی منصوب شدند و پارک سامون و پارک ساک یونگ

هم به مقام منشی و مشاور وزارت خارجه منصوب شدند.

 

مثل اینکه من جشن ژنرال وانگ رو تبدیل به کنفرانس کردم.

 

بیاید یه وقت دیگه راجب مسائل پادشاهی صحبت کنیم.

 

از جشن لذت ببرید.

 

جناب یو من بسیار متاسفم.

 

تو چاره دیگه ای نداشتی.

 

واقعا متاسفم

 

دخترتون خیلی مریضند؟

 

من حتما باید به جونگ جو برم.
حتما ضربه خیلی عمیقی بهش خورده.

 

دیگه فایده ای نداره

 

باید زودتر بهتون میگفتم ولی چاره دیگه ای نداشتم

درباره چی صحبت میکنین؟

 

بویونگ...خونه رو ترک کرده.

 

ببخشید؟

 

گفتید بانو بویونگ از خونه رفته؟

 

نگران نباشید.

 

افرادم دارن دنبالش میگردن و به زودی پیداش میکنند

 

خدای بزرگ. چطور ممکنه؟

 

همش تقصیر منه...

 

باید پیداش کنید
اون همسر اول شماست.

اگر پیدا نشد تا اخر عمر خودمو سرزش میکنم.

باید پیداش کنید.

 

خوش اومدید جناب سوک چونگ

 

منتظرتون بودیم.

 

مثل اینکه با منتظر نگه داشتنتون براتون دردسر درست کردم

 

دردسری نیست.

باعث افتخارمونه که شما با ما هستید.

 

شما خیلی مهربانید.

 

میشه برای این دختر هم جایی فراهم کنید؟

 

البته

 

حالت بهتره؟

 

چرا دیگه نمیخواستی زنده باشی؟

 

میخواستی چیزی رو فراموش کنی؟

 

شاید بخوای موهاتو کوتاه کنی و زندگیتو به بودا هدیه کنی

 

بله اینکارو میکنم

 

مطمئنی؟

نباید عجولانه تصمیم بگیری

 

خوب فکر کن.

نه من میخوام از شر این زندگی هر چه زودتر خلاص شم

thinking will not change my decision.

فکر کردن تصمیممو عوض نمیکنه.

حتما از درد بزرگی رنج میبری.

 

ولی با چند روز تفکر و تامل اتفاقی نمی افته

یه زن خوب میخواد زندگی خودشو نابود کنه

اونوقت بقیه دارن از مستی تلو تلو میخورن...

 

عجل دنیای شده

 

منتظر چی هستین؟
حرکت کنین

اینجا قصر امپراطوری بزرگه

حتی نباید یک لحظه صبر کرد

همه توانتونو جمع کنید و خودتونو تکون بدید

 

همه همینن؟

بله خانوم.

حتما میدونید که چرا امروز اینجایید.

 

من همه تونو چند روزه تحت نظر دارم

 

ولی حتی یک کار درست هم انجام نشده

 

دارین از صبر من سو استفاده میکنید.

 

ولی تا وقتی که من تو این خونه هستم

همه چیز باید تمام و کمال باشه فهمیدین؟

 

بله خانوم.

 

من به کوچکترین مسئله هم در این خونه نظارت میکنم.

پس درست عمل کنین.

 

بانو بویونگ هنوز پیدا نشدن؟

 

چرا این اتفاق افتاد؟ نور از پس سایه میاد...

باید پیداش کنیم.

اره باید...

باید حواستون به تغییراتی که افتاده باشه

 

مردم ترسیدن و نگران هستند.

اعلیحضرت برای جا به جایی به چول وون دارن بهشون فشار میارن.

این منم نگران میکنه...

 

مشاور الان دوباره حواسش به شماست.

شما از جنگ برگشتید

مشاور؟ چطور؟

 

از وقتی که پاتونو تو سونگ اک گذاشتید حواسش به شما هست.

باید مراقب باشید

نیازی نیست

شیک ریوم راست میگه

اون مرد خطرناکیه و میخواد براتون دردسر درست کنه.

ماهم همین حسو داریم

چرا این فکر میکنید؟ مردم هر جا باشن به هرحال

اختلاف به وجود میاد

ما همه باید حواسمونو جمع کنیم.

 

شما اون مردو نمیشناسید باید مراقب باشید.

 

چی شما رو اینقد نگران میکنه مشاور؟

 

وانگ گان برگشته

اون مثل یک قهرمان برگشته

ولی....

عجیبه...اعلی حضرت الان یک ادم دیگه ای شدن

ولی نظرشون نسبت وانگ هنوز مثل قبله

 

این به خاطر پیروزیهای اخیر ژنرال وانگه

 

حالا که اون برگشته شکوه و عظمتش هم بیشتر میشه.

و به محض اینکه به قصر برگرده بیشتر هم میشه

باید بفرستیمش به یک جنگ دیگه

 

بله مشاور

 

جناب یو از جونگ جو

انگیزه این مرد سوال برانگیزه

اون بقیه عمرشو صرف حمله به ناجو کرده

اون به ما و پادشاهی و اعلیحضرت وفادار نبود؟

 

نه به خاطر وانگ گان بود.

اون با ازدواجش رابطه خونی برقرار کرد.

 

واقعا که یک تاجره

تاجری که هرجا سود بیشتری باشه سرمایه گذاری میکنه.

 

خب...؟

 

حواستون بهش باشه بلاخره دیر یا زود پاشون میلغزه

 

بله مشاور.

 

پیشگوییمون در مورد سونگ اک داره به ارومی

 

به واقعیت تبدیل میکنه و اجیته داره موقعیتو سخت تر میکنه

 

درسته وضعیت غیر قابل تحملی شده

 

کاری از دستمون برنمیاد؟

 

اگه دستور بدید با یک ضربه ناپدیدش میکنم.

 

احضاریه تون به دستم رسید ملکه

میخواستم ازتون به خاطر شاهزاده ها تشکر کنم

و راجع به امور باهاتون صحبت کنم

ممنونم.

اعلی حضرت هنوز در تالار خانوم کوبه هستند؟

 

ایشون به تالار امپراطوری برگشتند.

وزارت جنگ ازشون سخنرانی خواستند.

منظورتون مشاور چویی هستند؟

بله ملکه

بهم گفتن هنوزم در خدمت ارتشه

 

به نظرم این بی انصافیه که شما مسئول

شکست دائه یا معرفی شدید و اون از قضیه دور مونده.

 

اون مسئول از دست رفتن گئوم سونگه

شاهزاده ها میگن وزارت جنگ پیش بینی کرده

که نمیشه از هجوم وحمله دور موند.

 

مگه این خودش یک جرم بزرگتر نیست؟
موافق نیستید؟

ولی...

موافقم. وزارت جنگ باید مسئولیتشو به عهده بگیره

فرمانده ارتشمون رو شکست بدید و

 

مقامو به دست بگیرید.

ملکه

 

چی شده؟

 

این روزا دیدنتون خیلی سخت شده اعلی حضرت

من که از اهن ساخته نشدم به هر حال نیاز به استراحت دارم.

 

درسته ولی اعلی حضرت باید قوی و خوشبین باشند.

روحیه عمومی الان به پایین ترین درجه رسیده.

مطمئنم چیزهای دیگه ای هم برای گفتن دارید.

البته. اومدم که گزارش شرایط دفاعیمون رو بدم

میشنوم.

داریم به روستاهای مرزی شیلا فشار میاریم.

از همه طرف فشارها به شیلا زیادتر شده

و منتظر نتایج خوبی در اینده نزدیک هستیم.

گوریو چطور؟

گونگ یی داره قصر جدیدش رو در چول وون میسازه

دیگه گوریویی وجود نداره بلکه اسمشون ماجینه

 

یک اسم و یک پایتخت جدید...

چرا گونگ یی نمیتونه مسائلو ساده بگیره؟

بیا بهشون بگیم که برای ما هیچ اهمیتی نداره که اونا خودشونو

چی صدا میزنن

 

نظرت راجب مردم شمال چیه از وقتی اونا به شمال رفتن؟

هرجور شما مایلید اعلی حضرت

 

انگیزه گونگ یی از اینکه گوریو رو رها کرد چی بود؟

مگه نه اینکه گوگوریوی قدیم پایه امپراطوریشون بوده؟

 

این موضوع برای منم سواله

نمیفهمم چرا این راهو انتخاب کرده؟

ولی واضحه که داره اشتباه میکنه

 

اشتباه؟

بله پادشاه و مردم مثل ماهی و اب هستند

یه ماهی دور از اب نمیتونه خیلی دووم بیاره

همین سردرگمی باعث اشتباه گونگ یی میشه

اون توانایی عجیبی در خوندن قلب مردم داره

حتما یه دلیل خاص یا توضیحی وجود داره

بله و ما باید بفهمیم اون چیه

 

جاسوس ها رو به گوریو بفرست تا ببینیم چی میتونیم بفهمیم

 

بله قربان

 

یه سری افراد که تحت ظلم یانگیل قرار گرفته بودن به

خدمت سودال اومدن

واقعا برای اینکار مناسب هستند.

 

درسته افراد یانگیل

 

این اتیش گونگ یی رو سردتر میکنه

 

مشاور متوجه معجزه اسا بودنش شده

اینجا جاییه که قصرمون برپا میشه

 

ممکنه به بزرگی قصر تانگ نباشه ولی

 

با شیلا و بکجه قابل مقایسه نیست

 

اینجا جاییه که باید پیشرفت کنیم و

 

تجارتمون رو توسعه بدیم.

 

خوشحال به نظر نمیرسی

هنوز از جا به جایی ناراحتی؟

 

من فقط نگران مردم هستم اعلی حضرت

 

دوباره؟ اینا همش به خاطر مردمه

 

تو خودت از همون ناراحتی ای که پیش اومد میدونی که

من نمیتونم از ساختن اینده منصرف بشم.

 

همه چیز داره طبق نقشه پیش میره و همه مالیات ها هم گرفته شدن

هیچ مشکلی پیش نیومده و ساخت و ساز هم داره خوب پیش میره.

چرا تو سفر بعدیم به چول وون باهام نمیای؟

وقتی خودت ببینی خیالت راحت میشه

نمیتونم همینجوری قصر رو رها کنم اعلی حضرت.

 

یک زمان دیگه خودم تنهایی میرم

هر طور راحتی

 

چرا خبری از ژنرال وانگ نیست؟

میخوام قبل از سفرم به چول وون از عروسیش مطمئن بشم

هنوز از ازدواجش هیجان زده ام.

 

تازه دو بار

 

مثل اینکه به یک مشکلی برخوردن

مشکل؟

میگن که دختر جناب یو خونه رو ترک کرده و ناپدید شده

خونه رو ترک کرده و ناپدید شده؟ چرا؟

مثل اینکه خبر شنیدن ازدواج ژنرال وانگ با دختر جناب داریون

بهشون شوک وارد کرده

واقعا؟

 

اقا حالا چیکار کنیم؟

بویونگ تا حالا از این کارا نکرده بود

 

ارباب

 

داخل شو

 

بویونگ رو پیدا کردین؟

 

متاسفم

 

منظورت اینه که نتونستید پیداش کنید؟

 

افرادمون دارن تمام جانگ جو و سونگ اک رو میگردن ولی

نتونستن ایشونو پیدا کنند

 

اه

 

اقا چیکار کنیم؟
تورو خدا یه چیزی بگین

 

تصمیمتونو گرفتین؟

هنوزم تصمیمتون تغییری نکرده؟

 

بله...نکرده

 

حتما رنجی که تو قلبت داری غیر قابل تحماه

 

ولی بدون که این یک خیال باطله

 

عشق اتشین مثل حباب روی ابه

ولی چیکار میتونی بکنی؟
دلبستگیهای دنیوی

چیزهایی هستن که باعث میشن انسان نتونه احساساتشو کنترل کنه

 

من میخوام همه چیز رو فراموش کنم
همه چیز رو...

 

یه بار دیگه ازت میپرسم

 

واقعا میخوای به خدمت بودا در بیای؟